کد مطلب:259336 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:172

امت جدت را دریاب
در «خرائج راوندی» آمده است: علی بن حسن بن شاپور گوید:

در سامرا قحطی شدیدی رخ داد و متوكل امر نمود كه همه ی مردم آن سامان برای استسقاء و طلب باران بیرون روند. مسلمانان سه روز به صحرا رفتند و دعا كردند و اثری نیافتند.

روز چهارم جاثلیق با جماعتی از نصاری و رهبانان رفتند و در میان آن ها راهبی بود، همین كه آن راهب دست به سوی آسمان برداشت باران شروع به باریدن كرد. از این رو مسلمانانی كه ایمانشان ضعیف بود به دین خود مشكوك شدند و به كیش نصرانیت متمایل شدند.

سپس متوكل امر نمود حضرت امام حسن عسكری علیه السلام را از زندان بیرون آوردند (!!) و به او عرض كرد: یابن رسول الله! امت جدت را دریاب كه هلاك شدند و از دین خارج شدند.

حضرت فرمود: فردا به صحرا می رویم و شك و شبهه را برطرف می كنم.

آن گاه كه جاثلیق با رهبانان در روز سوم نیز برای استسقاء به صحرا رفتند و حضرت امام حسن عسكری علیه السلام هم با چند نفر از یاران خود تشریف بردند و همین كه راهب دستش را برای دعا بلند كرد، حضرت عسكری علیه السلام به یكی



[ صفحه 105]



از غلامان خود فرمود: برو و دست راهب را بگیر و هر چه بین انگشتانش یافتی بیاور تا مطلب بر همه آشكار شود و اشكال برطرف گردد.

آن غلام رفت و بین انگشتان راهب استخوانی یافت. آن را خدمت حضرت امام حسن عسكری علیه السلام آورد.

حضرت فرمود: ای راهب! اكنون دعا كن.

آسمان ابری بود، ابر بشكافت و خورشید نمایان شد و دیگر دعای نصاری به جایی نرسید و سودی نبخشید و متوكل گفت: یابن رسول الله! این استخوان كه بین انگشتان راهب بود، چه بود؟

فرمود: این راهب به قبر پیامبری از پیامبران خدا گذشت و این استخوان را به دست آورد و اثر استخوان پیامبر این است كه چون مكشوف شود آسمان می بارد.

بنا بر نقل دیگری: خود آن حضرت با آداب و شرایط دعا فرمود و باران بارید و رفع قحطی و گرانی گردید و شبهه و شك مردم همه بر طرف شد. [1] .


[1] خرائج راوندي.